آغوش باران

طنز-مطالب جالب -داستانهای خواندنی و دانلود

آغوش باران

طنز-مطالب جالب -داستانهای خواندنی و دانلود

خیر بیبینی این شب چله مادر !

شب سردی بود ، پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن ، شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت ، پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه ،  رفت نزدیک تر ،  چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود ،  با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه ، میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش

، هم اسراف نمیشد هم بچه هاش شاد میشدن ، برق خوشحالی توی چشماش دوید ..دیگه سردش نبود !

پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت : دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد ، خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت ،  دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت ، چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان ، مادر جان !

پیرزن ایستاد ،  برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینارو برای شما گرفتم ! سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه ، موز و پرتغال و انار ، پیرزن گفت : دستِت دَرد نِکُنه نِنه، مُو مُستَحق نیستُم ! زن گفت : اما من مستحقم مادر من ، مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن ، اگه اینارو نگیری دلمو شکستی ! جون بچه هات بگیر !

زن منتظر جواب پیرزن نموند ،  میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد ،  پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد ،  قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش ،  دوباره گرمش شده بود ،  با صدای لرزانی گفت : پیر شی ننه ، پیر شی ! خیر بیبینی این شب چله مادر!

نظرات 1 + ارسال نظر
ثریا (قشنگ ترین دقایق در کنار هم...) شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:29 ق.ظ http://soraya90.blogsky.com

سلام محمد رضا
کاش میشد باور کرد خوب البته هستند از این قبیل شخصییت ها اما من که یا نمیبینم یا خیلی خیلی کم هستند
خوب ادم مستمند و بد بختم زیاد شده

ولی محمد جان من یه چیز رو فهمیدم اینه اونی که کمتر داره بخشنده تره تا اونی که بیشتر داره

من اپم

ejaze bede ba harfet ghabol nakonam chon inke hame mesl ham nistan admaye poldare dast be khir ziadio mishnasamama chon nemibinim in nazaro midim

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد